همه رادوست بدار
9 / 10 / 1392 ساعت 9:0 | بازدید : 217 | نویسنده : REZA | ( نظرات )

 

دوست داشتن چیست, دوست داشتن

 

 

* دنبال نگاه ها نرو، چون ميتونن گولت بزنن، دنبال دارايي نرو چون كم كم افول مي كنه دنبال كسي برو كه باعث بشه لبخند بزني چون فقط با يك لبخند ميشه يه روز تيره را روشن كرد. كسي را پيدا كن كه تو را شاد كنه.

 


*براي عشق تمنا كن ولي خار نشو.براي عشق قبول كن ولي غرورت را از دست نده. براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو.براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه.براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن.براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير.براي عشق وصال كن ولي فرار نكن.براي عشق زندگي كن ولي عاشقانه زندگي كن.براي عشق خودت باش ولي خوب باش براي عشق بمير ولي كسي رو نكش.

 


*عشق ايستادن زير باران و خيس شدن زير باران نيست، عشق آن است كه يكي براي ديگري چتري شود، و او هيچوقت نداند كه چرا خيس نشده.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ادامه مطالب ...

 

 

 


موضوعات مرتبط: داستان عاشقانه , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


............
25 / 7 / 1392 ساعت 17:24 | بازدید : 337 | نویسنده : REZA | ( نظرات )

 

ای کاش یه ذره...فقط یه ذره...


شهامت داشتم ...

اونوقت واسه پنهون کردن...

"این بغــــــــــــــض لعنتی "

سرفه نمی کردم ونمی گفتم:مثل اینکه سرما خوردم...

اونوقت دیگه بهونه اشکـــــــــــــام رفتن پشه تو چشمم نبود...

خستــــــــــه ام از جواب دادن های دروغکــــــــــــــــــــ ـی...

از اینکه به دروغ بخند مو اعلام رضایت کنم...

تا کسی نفهمه روزگارم عالیه ....برای سوختن... برای نابودی...

من به اینا کار ندارم...

دلم واسه تـــــــــــــــــــــــو ...تنگ شــــــــــــــــــــده


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دوستت دارم
25 / 7 / 1392 ساعت 17:18 | بازدید : 296 | نویسنده : REZA | ( نظرات )

 

پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم. دختر لبخندی زد و گفت ممنونم ، تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد…

 

حال دختر خوب نبود. نیاز فوری به قلب داشت… از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی… شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…

چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید… درضمن این نامه برای شماست…!
دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:

سلام عزیزم. الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام. از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم… پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم… امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بی نهایت)

دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود..
آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد… و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم…

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 45 صفحه بعد

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
نویسندگان
نظر سنجی

پیشنهاد شما برای ما

خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد

Alternative content


آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 447
:: کل نظرات : 9

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 122
:: باردید دیروز : 4
:: بازدید هفته : 126
:: بازدید ماه : 1323
:: بازدید سال : 4168
:: بازدید کلی : 55052